ريشه پـيدايش جشن بهار
یازار : aydin
در اين مقاله به يك نمونه از تحريفى كه توسط پان فارسيستها در مورد جشنها و مراسم ملى مان يععنى جشن چهارشنبه سورى و نوروزاشاره ميكنيم. جشنها و مراسمى كه ما توركمنها نيز در آفرينش و تـقديم آن به جامعه بشرى سهم بسزايـى ايفا كرده ايم، جشنها و مراسمى كه ريشه پيدايش آنها به بيش از 5000 سال قبل يعنى به دوران توركان سومر بازميگردد
برخى از محققان توركى كه تحت تأثير و آموزش شوونيستهاى روس و فارس قرار گرفته اند، جشن نوروز را متعلق به كردها و فارسها قلمداد كرده، نمى توانستند و يا نمييخواستند ارتباط آنرا با ملت خودشان درك كنند. در حاليكه جشن نوروز جشنى است متعلق به همه ملل آسياى ميانه از آنجمله ملت تورك و توركمن است. اختصاص دادن آن تنها به فارسها و يا كردها تفكرى بسيار نادرست است. چرا:
اولاً كردها ” روز” را ” روژ ميگويند.
ثانياً در گرامر فارسى صفت بعد از اسم ميايد، يعنى در زبان فارسى بجاى كلمه نوروز، روزِ نو گفته ميشود (مانند لباسِ نو، خانه نو…)
اگر نوروز بعنوان بعنوان روزِ نو تلقى شود در آنصورت 2 سئوال مطرح ميشود:
1- چرا فارسها تحويل سال را با عنوان تحويل روز(نوسال/سالِ نو بجاى روزِ نو) بيان ميكنند. يعنى آنان بجاى نوروز مى بايستى نوسال/ سالِ نو بگويند.
2- سابقه تاريخى و قدمت زبان فارسى باندازه قدمت نوروز نيست. در اين زبان نمى توان مفاهيم پرسابقه ا اى مثل نوروز را افاده كرد. چگونه زبانى كه خود اينهمه قدمت ندارد بحث از نوروز را بميان آورد.
بگمان ما كلمه نوروز ارتباطى با زبان فارسى ندارد. چرا:
1- نوروز فقط بعنوان يك اسم فقط به كلمه فارسى روزِ نو شباهت دارد.
2- نوروز از زبان ديگرى ترجمه و بجاى روزِ نو بصورت نوروز بزبان فارسى وارد شده است.
اگر مورد نخست را قبول كنيم بايد نوروز را بعنوان يك اسم بپذيريم، و اگر مورد دوم صحيح باشد پس در آنصورت به يافتن ريشه اوليه اين اسم و چگونگـى ورود آن بزبان فارسى پرداخت. بعنوان مثال در كتاب قديمى زردشتيان بنام اوستا به كلمه نوروز برنمىخوريم. چرا اين كتاب مذهبى نامى از نوروز بميان نمى كشد؟ ما حدس ميزنيم كه پيدايش نوروز بسيار قديمتر از ظهور دين زردشت باشد.
براى يافتن اين سئوال از مقاله “بهار جشنى است قديمى و بين المللى” نوشته ب. گرى” استفاده ميكنيم:
جشن بهار، جشنى است قديمى و بين المللى
بقول برخى دانشمندان براى انسانهاى اوليه چيزى غيرطبيعى تر از طبيعت وجود نداشته است. پديده هاى شگفت انگيز طبيعت، بويژه تكرار قانونمند روز، ماه، فصول و سال هركدام بگونه اى احساسات او را زير تأثير ميگرفت و با تداوم خود ادراك و مفاهيم گوناگونى را در مخيله اش شكل مىبخشيد. فرارسيدن موسم بهار با تمام زيبايى هاى مجدآفرينش از يكسو و آوردن پيام پايان گرفتن سوز سرماى زمستان از سوى ديگر، براى انسانهاى نخستين كه تداوم حياتشان رابطه تنگاتنگـى با شرايط طبيعى داشت، از هر جهت مايه شادمانى و سزاوار جشن و پايكوبى بوده است. لذا ميتوان تصور كرد كه مراسم جشن بهار قدمتى به درازاى پيدايش حيات جامعه بشرى بر روى كره زمين داشته باشد.
جشن بهار در حقيقت بيان رنگارنگ وجد و سرورى است كه بهمراه نوزايى طبيعت تمامى كائنات را در بر ميگيرد و هر خلقى به تناسب شرائط حيات مادى و معنوى خود بگونه اى ويژه برگزار مىنمايد. لذا جشنى است جهانشمول و بين المللى.
نخستين اطلاعات مكتوب از جشن بهار متعلق به قوم سومر مىباشد كه حدود 5000 سال پيش از اين با ايجاد خط ميخى، براى اولين بار در تاريخ بشرى ثابت كردند كه ميتوان تفكر و تجربيات جامعه انسانى را جاودانه كرده، آنرا به انسانهاى ديگر و نسلهاى آينده انتقال داد. بنظر اكثريت قريب به اتفاق سومرولوگها اينان از آسياى ميانه (تركستان) به بين النهرين كوچ كرده در آنجا نخستين سنگ بناى تمدن بشرى را پى نهادند. سومرشناسان متفق القولند كه زبان آنان التصاقى بوده با زبانهاى اورال-آلتايى(از جمله زبان تركى) در يك گروه زبانى قرار ميگيرد. در اين رابطه آقاى دكتر مهرداد بهار نيز در مدخل كتاب ” تخت جمشيد” خود و هم در مصاحبه خود با مجله آدينه (شماره بهار 1372) چنين تصريح ميكنند”… جشن نوروز در اصل يك جشن آريايى نبوده بلكه نخست در بين سومريان مرسوم بوده است… اين آيين از بين النهرين به ديگر مناطق جهان و از جمله ايران رفته است… در كتاب دينى اوستا نيز نشانه اى از نوروز وجود ندارد“. ايشان در ادامه سخنانشان آمدن اين آيين از آسياى ميانه (تركستان) را نيز محتمل ميدانند.
از ميتولوژى ملتهاى ترك زبان نيز چنين استنباط مى شود كه در بين نياكان ما نيز آيينهاى گوناگونى به اين مناسبت متداول بوده است. بويژه برگزارى مراسم بسيار باشكوهى بين تركهاى آذربايجان، قازاق و اؤزبك( ينگـى گون بايرامى/ جشن روز نو) تاكنون نيز حفظ گرديده است. در اثر فناناپذير شاعر و حكيم ترك” يوسف بالاساغـونلى” بنام ” قـوتاتـقـو بيليك“(علم سعادت بخش) كه نزديك به هزارسال پيش برشته تحرير در آمده است، ستايش بهار پس از ستايش خدا، پيغمبر و صحابه در جايگاه سوم يعنى قبل از مدح پادشاه بزرگ تركستان بوغــراخان مى آيد و اين خود بيانگر توجه ويژه تركان به بهار و آيينهاى آن مى باشد.
اكنون با شمه اى از فلسفه و چگونگـى آيينهاى بهارى در بين سومريان و در ميتولوژى ملتهاى ترك زبان آشنا ميشويم:
1- جشن بهار در بين سومريان
” در شهرهاى بزرگ مزوپوتاميا(بين النهرين) تقريباً همه روزه اهداء قربانى براى خدايان مرسوم بوده مردم محصولاتى نظير گوشت، شير، فراورده هاى كشاورزى، شير و شراب را به جشن اهداء ميكردند. استعمال انواع ادويه، عطريات و سوزاندن گياهان خوشبو معمول بوده است. در اين جشنهاى روزانه كه از طرف روحانيون اداره ميشد مردم معمولى نمى توانستند شركت بكنند و يا خيلى كم شركت ميكردند. اما در جشنهاى ماهانه و سالانه با شور و شوق زايدالوصفى شركت كرده آيينهاى دينى خود را نيز بجا مىآوردند. معروفترين جشن سومريان جشن بهار بوده است. مراسم و آيينهاى جشن در تمام طول روز با شركت عمومى و با شور وهيجان بىنظيرى ادامه پيدا ميكرد. اين جشن و سرور با برگزارى مراسم ازدواج مقدس به نقطه اوج خود ميرسيد. اين آيين در حقيقت تكرار سمبوليك مراسم ازدواج ميان حاكم بزرگ شهر اوروك “ دومــوزى“* ( خداى بارورى و فراوانى ، اين اسم در كتاب انجيل بصورت تموس قيد شده است) و نيمه خدا “ اين-آننا“**(الهه زيبايى) بود كه با شركت حاكم وقت هر شهر در نقش دوموزى و يك زن روحانى بلندپايه در نقش “اين-آننا” صحنه سازى ميگرديد.
آماج سومريان از تكرار سالانه اين آيين در حقيقت اظهار تمناى برآورده شدن آرزوى دوگانه شان از سوى خدايان بود كه يكى حصول اطمينان از تأمين گشتن رفاه و فراوانى در سرزمينشان، ديگرى تمناى طول عمر براى حاكم بزرگشان بوده است…”
(برگرفته از: ن.س. كرامر. مزوپوتاميـين Mesopotamien - نيويورك 1971)
2- جشن بهار در بين تركان آلتاى
جشن آى زيت
” اين جشن در آغاز بهار در ميان باغ و بيشه زاران بخاطر و بنام الهه زيبايى آلتاييان “ آى زيت“*** برگزار ميگرديد. آيينهاى اين جشن را شامانهاى سفيدپوش اداره ميكردند(شامان، روحانى آيين شامانيزيم است. ب. گ). شامان از بين مردم 7 دختر و 7 پسر جوان را انتخاب كرده در دو سوى خويش مى ايستاند، سپس آنها را با خود به معبد آى زيت مى بُرد و در آنجا مراسم جشن و سرور برپا ميگرديد. در روزهاى جشن مردم خانه هاى خود را بشكل زيبايى آراسته، زيباترين لباسهاى خود را بر تن ميكردند و بهترين غذاها را مى پختند.
مردم آلتاى آى زيت، الهه زيبايى خويش اينگونه تصوير ميكردند: او در حاليكه روسريى سفيد بر سر، شالى سفيد بر دوش و چكمه اى سياه با ساقهاى بلند تا زانو به پا دارد بر صخره هاى ستبر تكيه زده بخواب و رويا فرو مى رود و يا در ميان درختان جنگل به گشت و گذار مىپردازد…”
(برگرفته از: كاميل ولى اف- ايلين يادداشى، ديلين يادداشى. باكو 1988)
3- جشن بهار در ميان گوك توركان
افسانى ارگـنـه قـــون
Ergene kon يكى از افسانه هاى گؤك توركها ميباشد. در اين افسانه گؤك توركان در سرزمين مرتفعى كه دورادور آن با كوههاى صعب العبورى محصور بود به مدت 400 سال زندگـى ميكنند. آنان در آنجا به كشف آهن موفق ميشوند. ارگنه به معنى كمره كوه و قون به معنى سكنى گزيدن(از مصدر قونماق) ميباشد. ارگنه قون يكى از افسانه هاى توركان اوغوز بشمار ميرود. اصل آن شعرگونه بوده است، طى قرون و اعصار متمادى سينه به سينه نقل ميگشته تا اينكه در سده هاى اخير كوتاه شدى آن در اشكال گوناگون نوشته شده است.
خلاصه مضمون داستان ارگنه قون
گؤك توركها بختشان بيدار، تيرشان رسا و نيرويشان چيره بود. دشمنان جمله همداستان گشته به كين خواهيشان برخاستند. پس از ده روز جنگ دشوار گؤك توركها چيره شدند. سران قوم مغلوب انجمن بزرگـى ساخته به چاره جويى نشستند و چنين گفتند: “اگر عليه گؤك توركها دست به نيرنگ نزنيم سرانجام كارمان به خسران خواهد كشيد. ديگر بار لشكر آراستند و جنگ و نيرنگ را برابر ساختند، كارگر افتاد و گؤك توركها دچار هزيمت شدند، سالمندانشان را از دم تيغ گذراندند، جوانانشانرا به بردگـى گرفتند، خانه هايشانرا ويران كرده اموالشانرا بغارت بردند.
از بزرگ زادگان گؤك توركها تنها يكى از پسران ايلخان كه در آن سال همسر گزيده بود و ديگرى خواهرزاده وى دوقغـوز-اوغوز زنده مانده بودند كه به بردگـى دشمنان درآمده بودند. آنان در فرصتى مغتنم، شبانه سوار بر اسبى شده همراه همسران خويش از دست دشمنان گريخته به زادگاه خويش برميگردند. احشام فراوانى مىيابند كه آنها نيز از دست دشمنان گريخته به چراگاههاى خويش برگشته بودند. دو بزرگ زاده گؤك تورك چاره را در آن ديدند كه بهمراه احشام خود زيستگاه امنى در ميان كوههاى صعب العبور بيابند تا از گزند كينه جويانشان در امان بمانند. پس از جستجوى زياد سرانجام سرزمين دلخواهشانرا يافتند. نخجيرگاهى بغايت زيبا، دشتى فراخ، كران تا كرانش پوشيده از گل و گياه، آبهاى گورا از هر سو روان… پروردگار را سپاس فراوان گفته در آنجا سكنى گزيدند”.
قبل از اينكه مقاله آقاى ب.گرى را ادامه دهيم براى تكميل گفته هايى ايشان ذكر مطلب زير را ضرورى ديديم:
[گؤك توركانى كه در نتيجه مكارى و توطئه ئچينى چينيان از دست همنژادان تاتار خود شكست خوردند تحت رهبرى فرزند كوچك خاقان بزرگ " قايان" و پسرعمويش " توقـوز" به ارگنه قون پناه آوردند براى اينكه در زمستان از سرما و كمبود آذوقه در امان باشند 3 ماه از سال را در تدارك زمستان و جمع آورى آذوقه سپرى ميكردند. يك سال زمستان بسيار طولانى و سرد گشت آذوقه شان تمام شد. رهبر توركان در روز سى ام ئچله بزرگ براى يافتن غذا از پناهگاه خويش خارج شد. هرچه گشت غذايى نيافت، ناميد در حال بازگشت به گرگـى برخورد و احوال خود را به گرگ بازگو كرده چنين ناله كرد:
-" ماههايى است كه به مراد ما ميچرخد، ماههايى است كه از گرسنگـى بسيار سختى ميكشيم، برخى از ماهها را ستوده، برخى را نكوهش كرد:
اوْچى جنت يآغيدير سه تاى آن همانند روغن بهشت است
اوچى بيزه ياغيدير، سه تاى آن دشمن سخت ما است
اوچى يغيپ گتيره ر، سه تاى آن جمع ميكند و مياورد
اوچى اوروپ دآغيدار". سه تاى آن درو ميكند و مياورد
گرگ به خان توركان گفت:
-" اى فرزند اوغـوز! در مسيرت به يك دوراهى برميخورى، در آنجا يك گله گوسفند، يك دسته خرمن گندم و يك دستاس(آسياب دستى) و دوك نخريسى مى بينيى. آنها بردار و بميان ايلت برگردد. گوسفندها را بخور ولى بره هايشان را نگهدار، از پشم آن بكمك دوك لباس بباف، از پوست آن لباس ضخيم تهيه كن، از گندم نان تهيه كن كه بتوانى تا بهار تحمل كنى. در بهار بره ها را پرورش ده، دانه ه هاى گندم را برزمين بكار و آنرا با عـرق پيشانى ات آبيارى كن."
فرزندان اوغـوز با راهنمايى گرگ توانستند بر مشكلات خويش فائق آمده روزگار را بخوشى بگذرانند. خان توركان دوباره به گرگ برخورد و بر طبق مصلحت روز سى ام ئچله بزرگ را جشن بزرگ اعلام كرد.]
حال دنباله مقاله ب.گرى:
400 سال بدين منوال گذشت. شمار گؤك توركان و نيز اموال و احشامشان ديگر بار چنان فزون گشت كه ديگر در ارگنه قون نمىگنجيدند. براى رهايى از اين تنگنا در كنگره بزرگـى به كنكاش نشستند و در چاره زيرين همرأى شدند:” از نياكانمان شنيديم كه در بيرون اين كوههاى سر به فلك كشيده سرزمينست بغايت پهناور و دلگشا با شهرهايى زيبا و آبادان، موطن نياكانمان نيز آنجا بوده است. پروردگار را سپاس مى گوييم كه ما امروز در چنان وضعى نيستيم كه از بيم دشمنانمان خود را در اين كوهها محبوس نماييم، راه خروجى جسته همچون سيلى خروشان بيرون آييم. با آنان كه با ما سر جنگ دارند بستيزيم و با آنانكه از در دوستى در آيند آشتى كنيم.
كوهى را كه در تركيب آن آهن فراوان بود يافتند و با نصب دمه و كوره هاى عظيم صخره هاى ستبر را گداخته راه فراخى گشودند. با تعيين ماه، روز و ساعت مساعد چون سيلى خروشان بسوى دشتهاى بيكران سرازير گشتند و از مشاهده چشم انداز دلگشا و لطافت هواى روحبخش بهارى به شور و وجد آمدند. كينه جويانرا به زانو در آوردند و با عافيت جويان مدارا كردند. و بدينگونه ديگر بار با فرمانروايى بر سرزمين نياكان خود بزرگترين ملت جهان گشتند.
از آن تاريخ بزرگداشت آن روز پر شگون و برپايى آيينهاى ويژه براى زنده نگهداشتن خاطره آن پيروزى بزرگ در بين گؤك توركان مرسوم گشت. در روز جشن، ابتدا آتش بزرگـى برافروخته قطعه اى آهن در ميان آن ميگذاشتند، چون آهن سرخ ميشد، آنرا با گيره اى برداشته بر روى صندل مى نهادند. ابتدا خاقان بزرگ و سپس ديگر بزرگان با چكش بر آهن ميكوبيدند و بدينگونه جشن و سرور همگانى آغاز ميشد…“
(برگرفته از: سيدكمال قارالى اوغلو. تورك ادبياتى تاريخى. استانبول 1973)
بنا به استخراج محقق آذربايجان كاميل ولى اف، روز خروج از “ارگنه قون” مصادف با نهم ماه مارس بوده است(منبع ذكر شده)
ب. گرى
بدين ترتيب روز نجات توركان از محاصره و بازگشت آنان به زادگاه پدريشان بعنوان روزِنو، رستاخيزى نوين در تاريخ آنان ثبت گرديد.
دانشمندان تورك نخستين بار به تنظيم تقويم پرداختند. نخستين تقويمى كه آنان تقديم جامعه بشرى كردند تنظيم سال برمبناى 12 حيوان است كه هنوز هم رواج دارد. تقويم 12 حيوانى توركان با سال موش آغاز ميگردد. در ايران قبل از حكومت سلطان جلال الدين توركمن سلجوقى تقويم مشخصى رايج نبوده و يك مبناى خاصى براى آغاز سال نو معلوم نبود. در تقويمى كه بعدها با نام سلطان ملكشاه توركمن سلجوقى بنام تقويم جلالى ثبت گرديد، آغاز سال نو 21 مارس مصادف اول فروردين اعلام گرديد.
در ادبيات قديمى مان از برگزارى شادمانه و گرم نوروز اطلاعاتى در دست داريم. در كتاب تاريخ بخارا نوشته ابوبكر نرشچى در قرن دهم ميلادى و نيز در اثر جغرافيايى بنام حدودالعالم از وجود جشنى بنام ” چوپان ناوريزى” (نوروز چوپانى) اشاره شده است. در بين توركمنها ضرب االمثلهايى همچون “توغسان دولسا قيش ساويلار”(بعد از سپرى شدن 90 روز زمستان تمام ميشود) وجود دارد كه حاكى از آگاهى آنان نسبت به جشن نوروز و برگزارى آنست.
طبق روايات مردمى در روز آغاز سال و جشن بهار جوانانى را كه به سن بلوغ ميرسيدند را سوار بر اسب سفيد كرده از تاس طلايى آب مى نوشانيدند و جشن بزرگـى برپا ميكردند.
در اشعار مختومقلى شاعر ملى تركمنها به اين بيت برميخوريم:
“يـرده ناوريز حورماتى، گـؤكده يئلديز حورماتى
آيئنگ- گونينگ حورماتى، گناهيم گذشت ايله”
(در زمين به حرمت نوروز و در آسمان به حرمت ستاره
به حرمت ماه و خورشيد از گناهانم درگذر)
برگزارى جشن نوروز در جمهوريهاى توركى زبان آسياى ميانه تحت اشغال بلشويكها از آنجمله توركمنيستان قدغن بود. جمهورى توركمنيستان پس از اعلام استقلال خويش در 27 اكتبر 1991 در دهمين كنگره شوراى نويسندگان بتاريخ 28-27 فوريه 1991 بيست و يكم مارس نوروز بعنوان جشن ملى پذيرفته شده آنرا روز تعطيل اعلام گرديد.
بار ديگر فرارسيدن چارشنبه سورى/ چارشنبه تويى و جشن نوروز را بعموم هموطنانيكه به آداب و سنن ديگران احترام ميگذارند صميمانه شادباش ميگويم.
ياداشتهاى مربوط به مقاله بهار جشنى قديمى…
* دوموزى(تامموس، توموس) در بين سومريان خداى محصول و فراوانى، همچنين نام ماههاى ژوئن و ژوئيه بوده و در زبان تركمنى توموس، نام فصل تابستان مى باشد.
** اين-آننا در سومريان گاهى دختر و گاهى زنٍ خداى آسمان و همچنين الهه زيبايى مى باشد. كلمه آننا كه با نام خداى آسمان “أنـو Änew” ارتباط دارد، هم در زبان سومرى هم در زبان تركمنى امروز با تركيب يك كلمه ديگر بعنوان اسامى زنانه و يا مردانه استفاده شده و ميشود. مثلاً ” قولـى-آننا”(يكى از القاب قهرمان افسانه اى سومريان بنام گيلغاميش) و آنناقـولى يكى از متداولترين نامهاى تركمنى است و يا ” آننا- تو” و ” اين-آنـنا”( از نامهاى زنان سومرى) و “آنناطواق”، “آنناگول”… از نامهاى زنان تركمنى مى باشد.
*** آى زيت تقـريباً معادل ماه وش(مهوش) در زبان فارسى است. كلمه آزيتا نيز بايد تلفظ تغيير يافتى اين كلمه تركى باشد.
در تنظيم اين مقاله از نشريه « اولوس» ش 10 كه در آلمان از سوى آذربايجانيها چاپ ميشود كمك گرفته شد.
توركيستان جنوبي
آقميرات گؤرگـنـلـى